خشونت خانگی، معضلی عادی و قابل چشم‌پوشی!

سیما غفارزاده – ونکوور

شنبهٔ گذشته، برای بسیاری از ما روزی مانند دیگر روزهای آخر هفته‌ای معمولی بود. شنبهٔ گذشته، برای برخی از ما شاید آخر هفته‌ای به‌یادماندنی بود. شنبهٔ گذشته اما، برای دختر جوان ۲۲ ساله‌ای به نام دُرسا در شهر کلگری، هیچ خاطره‌ای بر جا نگذاشت. شنبهٔ گذشته، آخرین روز زندگیِ دُرسا بود. همان روزی که پس از هفته‌ها و شاید ماه‌ها تنش در خانه، او تلاش کرده بود آرزویش را در توئیتی، ساعاتی قبل از مرگ دلخراشش، به گوش دیگران برساند. آرزویی که برآورده شد و برآورده نشد… آرزوی مرگ پدر! پدری که زندگی را برای خانواده به جهنمی تبدیل کرده بود. پدری که دُرسا را می‌کشد، دختر دیگرش را روانهٔ بیمارستان می‌کند و خود نیز کشته می‌شود؛ در آتشی که – به‌گفتهٔ پلیس – به‌عمد و به قصدِ کشتن دخترانش برافروخته است. پلیس کلگری می‌گوید در دسامبر سال گذشته، یعنی حدود پنج ماه قبل به همین خانه فراخوانده شده بود؛ برای خشونتی خانگی که در حد دعوایی کلامی بوده است. همسایه‌های محله، این خانه و سروصدای دعواهایی را که همیشه از آن بلند بوده، به‌یاد دارند. تنها حدود سه هفته قبل از این حادثه، پدر خانواده درخواست طلاق همسرش را دریافت کرده بود. درخواست طلاق و سرپرستی دختر کوچک‌تر که تنها ۱۵ سال دارد. این‌ها فعلاً نکات مهم اطلاعات موجود حول‌وحوش این حادثهٔ دلخراش است. ما چیزی بیش از این نمی‌دانیم. واقعیت اینکه ما به چیزی بیش از این نیز نیازی نداریم، تا بدانیم خشونت خانگی چه اندازه می‌تواند جان و روح و روان انسان‌ها را در هم بشکند و نابود کند. پلیس کلگری دسامبر سال قبل برای خشونتی کلامی به این خانه رفته و حالا تنها بعد از پنج ماه، دو جنازه از همین خانه بیرون کشیده است… دُرسای جوان در توئیت‌هایی که ارسال می‌کرده، سعی داشته زنگ این خطر را به‌‌صدا درآورد، اما فریادش به‌ جایی نرسیده است. آخرین توئیتش، سه ساعت قبل از مرگش حتی یک کامنت نداشته ولی حالا تعداد زیادی «روحت شاد» و «RIP» زیر همان توئیت به‌چشم می‌خورد… البته چیزی که عجیب است آنکه این دختر جوان که دانشجوی رشتهٔ ارتباطات در دانشگاه کلگری بوده، تمام توئیت‌هایش به فارسی (با حروف انگلیسی) بوده است. هرچند هیچ معلوم نیست اگر به انگلیسی هم می‌نوشت، خویشاوندی، هم‌کلاسی‌ای یا دوستی آن را جدی می‌گرفته و به دادش می‌رسیده است. پلیس کلگری پس از سخنانش دربارهٔ این حادثه، به عموم مردم هشدار می‌دهد چنانچه در معرض خشونت خانگی هستند، کمک بطلبند و به‌عبارتی آن را جدی تلقی کنند. این افسر پلیس اضافه می‌کند که تنها در سال گذشته، ۱۹٬۰۰۰ مورد خشونت خانگی در شهر کلگری گزارش شده است و تنها خدا می‌داند چه تعداد اصلاً با پلیس تماس نگرفته‌اند و طبعاً به‌حساب نیز نیامده‌اند.

در ادامهٔ این بحث، شاید طبیعی باشد برسیم به خبر قتل همسر دومِ محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران و چندین مقام اسبق؛ خبری که سه‌شنبهٔ همین هفته سرتیتر اخبار شد. قتلی که به‌نظر می‌رسد نتیجهٔ خشونت خانگی باشد. اما، واقعیتش این خبر به‌قدری با شایعات ضد و نقیض همراه است و از آن مهم‌تر، این خبر آن‌چنان به‌طرزی غیرعادی توسط رسانه‌های داخلی، تنها منابع خبری موجود، پوشش داده شده است، از نمایش خوش‌وبش قاتل با پلیس، توضیحات خونسردانهٔ وی دربارهٔ قتل، نمایش اسلحهٔ مذکور توسط گزارشگر تلویزیون، و و و… که معلوم نیست واقعیت ماجرا پس از کنار زدن لایه‌های سیاسی‌اش، چیست.

نهایتاً آنچه در این زمینه حائز اهمیت فراوان است، اینکه خشونت خانگی معضلی‌ست که می‌تواند گریبان هر کسی را بگیرد و بر خلاف تصور عموم، این نوع خشونت ممکن است در میان هر قشر و طبقهٔ اجتماعی‌ای وجود داشته باشد. در واقع، این نوع از خشونت، به‌دلیل فراوانی‌اش، گاه عادی تلقی می‌شود و البته به‌دلیل آنکه بسیاری از افراد آن را موضوعی خصوصی می‌دانند، در عین حال نادیده گرفته می‌شود. مانند هر معضل دیگری در جامعه، آنچه بیشترین کمک را می‌تواند به قربانیان خشونت خانگی بکند، آگاهی است. آگاهی به اینکه چرخهٔ خشونت چیست و چگونه به حیات خود ادامه می‌دهد. آگاهی به اینکه چگونه باید این چرخه را شکست و چگونه باید کمک طلبید. آگاهی به حق خود و به منابع اطلاعات و پشتیبانی موجود در جامعه. از قضا در همین شماره از نشریه، گفت‌وگویی داشته‌ایم با مایکل لی، نمایندهٔ حوزهٔ ونکوور-لنگارا، که لایحه‌ای در ارتباط با خشونت خانگی تقدیمِ مجلس بی‌سی کرده است، که توجه شما را به مطالعهٔ آن جلب می‌کنم.

ارسال دیدگاه